پیامک شوهر به زن :
نترس ، من از پله های اداره افتادم و خانم جهانپور ، من رو که بیهوش بودم رسوند بیمارستان
الان بهوش اومدم ، احتمال خونریزی مغزی هست پای چپ و دنده راستم شکسته .
زن : خانم جهانپور کیه ؟؟
.
.
.
دیروز آن مرد آمد ، آن مرد با اسب آمد ، گفت :
ضعیفه غذا حاضر اسـت ؟؟
امروز آن مرد آمد، آن مرد با پراید آمد ، گفت :
عشقـم غذا حاضره ؟
فردا آن مرد می آید، آن مرد با پیشبند میاید ، میگوید :
عجقم غذا چی درسـت کنم !؟
.
.
.
آﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭﯼ که مامان بابام ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ
ﻣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﯿﻪ که ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﻤﻮ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ !
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ دیگه ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ
.
.
.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻋﮑﺴﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺪﻡ
ﻫﯽ ﻧﺰﻧﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻘﯿﻪ ﻋﮑﺴﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﺒﯿﻨﻪ
ﺁﻟﺒﻮﻡ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﺎﺑﺎﺗﻮ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﺩﺳﺘﺖ ﮐﻪ
.
.
.
چند وقت پیش مامانم داشت مرغ پاک میکرد بهش میگم چرا انقد این مرغه چربی داره ؟
میگه مرغای ماده معمولا اینجورین !
دیوار واسمون نمونده بود دیگه ، خدایا این شادی هارو از ما
نگیر !
.
.
.
ﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﮐﺪﻭﻡ ﮔﻨﺎﻫﻤﻮ ﭘﺲ ﻣﯿﺪﻡ ؟
…
ﺁﻫﺎﻥ ﺍﻭﻥ ﮔﻨﺎﻩ ؟
ﺣﻠﻪ ، ﺭﺩﯾﻔﻪ !
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: جملات خنده دار